درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • سر دنده ال ای دی led
  • ردیاب مخفی خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کلبه عشق و تنهایی و آدرس b2k.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 2219
تعداد مطالب : 4
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


کلبه عشق و تنهایی




فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای

سنگی .


پیرمرد از دختر پرسید :

 -غمگینی؟

- نه .


 مطمئنی ؟-

نه

 .
-
چرا گریه می کنی ؟


- دوستام منو دوست ندارن .


- چرا ؟
-

 چون قشنگ نیستم

 .
-
قبلا اینو به تو گفتن ؟

- نه .
-
ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم

.
-
راست می گی ؟

- از ته قلبم آره

دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد

.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را

 بیرون آورد و رفت !!!



شنبه 26 بهمن 1392برچسب:داستان عشق دختر, :: 18:59 ::  نويسنده : مسعود

صفحه قبل 1 صفحه بعد